در فرای همه درد و همه رنج
که از این چشمه ی خونین دلِ ماتمزده بر میخیزد
و تهیدست تر از جام تهیِ تنمان
میرساند به نهایت، گله و ماتم و خشم،
کور سوی عشقی است
که کمی دورترک
پشت این هجمه ی خودخواهی ها
در پس وسوسه ی تاریکی
به دل غمزده مان میتابد!

تقه ای میزند آرام و صبور
بر در کلبه ی ما،
و نوای خوش این صوت رها
همچو باران، چون باد
از کنار همه اندوه جهان میگذرد،
میرسد بر دل ما
مرهمی میسازد
بهر این زخم کهن
بهر این اشک و عزا.

خانه روشن شده است!
روشنایی به همین نزدیکیست
عشق بر ما تابیده است
اهرمن دور شده، محو شده
چشمه ها جوشیده
نورها بر دل ما باریده
مهر خورشید نمایان شده باز
و خداوند قدم بنهاده
بر دل و هستی و جان من و تو …
من و تو ما شده ایم،
من و تو ما شده ایم!

سروده ای از متین مهریار

بدون اظهار نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *